سوره اعراف (۷)
بدست Admin • 10 سپتامبر 2013 • دسته: قرآنمكى و شامل دويست و شش آيه
بهنام خداوند بخشنده مهربان
المص.(۱) قرآن كتابى است كه به تو نازل شده. اشكالى از آن در سينهات نباشد تا با آن به مردم هشدار بدهى و براى افراد باايمان تذكرى باشد.(۲) از آنچه از خداوندتان به شما نازل شده (از قرآن) پيروى كنيد و از اوليايى غير از آن پيروى نكنيد. توجهى كه پيدا مىكنيد و افرادى كه متوجه آن مىشوند كم هستند.(۳) چه بسيار شهرهايى كه ما نابود كرديم. عذاب ما هنگام شب يا در استراحت روزانه بر آنها وارد شد.(۴) وقتى عذاب ما بر آنها وارد شد سخنشان فقط اين بود كه ما ستمكار بوديم.(۵) ما از افرادى كه پيغمبر براى آنها فرستاديم و همينطور از پيغمبران سؤال خواهيم كرد (كه چه كردند).(۶) و آنچه كردهاند را با اطلاع كامل براى آنها بيان مىكنيم. وقتى آن كارها را مىكردند ما غايب نبوديم.(۷) سنجش اعمال آنها در آن روز از روى حق خواهد بود. كسانىكه وزنه اعمال خوبشان سنگين باشد رستگارند.(۸) و كسانىكه وزنه اعمالشان سبك باشد افرادى هستند كه به آيات ما ظلم مىكردند و خودشان ضرر كردهاند.(۹) شما را در زمين به قدرت رسانديم و وسايل زندگى شما را فراهم كرديم. ولى كم سپاسگزارى مىكنيد.(۱۰) ما شما را خلق كرديم و بعد صورتبندى كرديم و بعد به فرشتگان گفتيم: به آدم سجده كنيد. همه سجده كردند غير از ابليس كه سجده نكرد.(۱۱) خدا به او گفت: وقتى به تو امر كردم كه سجده كن چه چيزى تو را از سجده كردن باز داشت؟ شيطان گفت: من از آدم بهترم، مرا از آتش (انرژى) آفريدى و او را از خاك (ماده).(۱۲) خدا گفت: از آن پايين برو، سزاوار تو نيست كه در مورد آن تكبر بورزى، بيرون برو كه تو پست هستى.(۱۳) شيطان گفت: تا روزى كه آدمها دوباره زنده مىشوند به من مهلت بده.(۱۴) خدا گفت: به تو مهلت داده شد.(۱۵) شيطان گفت: چون مرا به اشتباه انداختى، من سر راه راست تو (به كمين آنها) مىنشينم.(۱۶) و از جلو و عقب و راست و چپ سراغ آنها مىروم و بيشتر آنها را سپاسگزار نخواهى يافت.(۱۷) خدا گفت: از اينجا با خوارى، و راندهشده بيرون برو. جهنم را از تو و همه افرادى كه از تو پيروى كنند پر مىكنم.(۱۸) ای آدم، تو و زنت ساكن بهشت شويد و از هر جاى آن خواستيد بخوريد ولى به اين درخت نزديك نشويد، چون ظالم خواهيد شد.(۱۹) شيطان آنها را وسوسه كرد تاآلتهاى جنسى آنها را كه از آنها پوشيده بود برايشان آشكار كند، و به آنها گفت كه خدا شما را فقط بهخاطر اين از نزديك شدن به اين درخت منع كرده كه اگر از آن بخوريد دو فرشته مىشويد يا عمر جاويد پيدا مىكنيد.(۲۰) و براى آنها قسم خورد كه من خيرخواه شما هستم.(۲۱) درنتيجه آنها را فريب داد. چون آدم و زنش از آن درخت چشيدند آلتهاى جنسى آنها برايشان آشكار شد، و شروع كردن كه آن را با برگ درختان بهشت بپوشانند. خداوند به آنها گفت: آيا شما را از نزديك شدن به اين درخت منع نكردم و نگفتم كه شيطان دشمن آشكار شما است؟(۲۲) آنها گفتند: خداوندا، به خودمان ظلم كرديم، و اگر ما را نيامرزى و به ما رحم نكنى از زيانكاران خواهيم بود.(۲۳) خدا به آنها گفت: پايين برويد. بعضى از شما دشمن بعضى خواهيد بود. در زمين محل و وسيله زندگى تا پايان عمرتان (تا قيامت) وجود دارد.(۲۴) خدا گفت: در آن زنده مىشويد و در آن مىميريد و دوباره (براى رسيدگى به حسابتان) از آن بيرون آورده مىشويد.(۲۵) اى اولاد آدم، براى شما لباسى كه آلتهاى جنسى شما را بپوشاند و زينت شما باشد نازل كرديم. البته لباس تقوا بهتر است. اين از آيات خدا است شايد آنها متوجه شوند.(۲۶) اى فرزندان آدم، شيطان شما را فريب ندهد همانطور كه پدر و مادرتان را از بهشت بيرون كرد. لباس آنها را از تنشان درآورد تا آنها را متوجه آلات جنسى خودشان بكند. او و قبيلهاش شما را از جايى مىبينند كه شما آنها را نمىبينيد. ما شيطانها را اوليای افراد بىايمان ساختيم.(۲۷) وقتى كار زشتى مىكنند مىگويند: پدرانمان را بر اينكار يافتيم و خدا دستور آن را به ما داده است. بگو: خدا هيچوقت به كار زشت دستور نمىدهد. آيا ندانسته از قول خدا حرف مىزنيد؟(۲۸) بگو: خداوند من به عدالت امر كرده است و اينكه موقع نماز و در هر مسجدى رو به او آوريد و در حالىكه دين را براى او خالص كردهايد او را بخوانيد. همانطور كه شما را آفريد پيش او برمىگرديد.(۲۹) خدا گروهى را هدايت كرد و گمراهى بر عدهاى سزاوار شده. چون آنها شيطانها را به جاى خدا اوليای خود گرفتند و خيال مىكنند راه صحيح را شناختهاند.(۳۰) اى فرزندان آدم، موقع نماز و در مسجد لباس خوب بپوشيد و بخوريد و بنوشيد ولى زيادهروى نكنيد. چون خدا كسانى را كه زيادهروى مىكنند دوست ندارد.(۳۱) بگو: چه كسى زينتى كه خدا براى بندگانش بوجود آورده و خوردنىهاى پاك را حرام كرده است؟ بگو: اينها در زندگى دنيا مال افراد باايمان است و روز قيامت هم فقط به آنها اختصاص دارد. ما آيات را اينطور براى دانايان توضيح مىدهيم.(۳۲) بگو: خداوند من فقط كارهاى زشت را چه آشكار باشد چه پنهان، و گناه و تجاوز به ناحق و شرك به خدا را كه دليلى براى آن نازل نكرده، و از قول خدا ندانسته حرف زدن را حرام كرده است.(۳۳) براى ايمان آوردن هر دستهاى مهلتى وجود دارد، وقتى مهلتشان تمام شد نمىتوانند ساعتى عذاب را عقب يا جلو بياندازند.(۳۴) اى فرزندان آدم، وقتى پيغمبرانى از خودتان كه آيات مرا به شما مىگويند پيش شما آمدند بدانيد كسانىكه پرهیزکار شدند و كار خود را اصلاح كردند ترس و غصهاى ندارند.(۳۵) و كسانىكه آيات ما را انكار كردند و تكبر ورزيدند اهل آتش جهنم هستند و هميشه در آن خواهند بود.(۳۶) چه كسى ظالمتر از انسانى است كه دروغى را به خدا افترا بزند (از قول خدا بگويد) يا منكر آيات خدا شود؟ سهم آنها از آنچه براى ايشان مقرر شده به آنها مىرسد. وقتى كه فرستادگان ما براى گرفتن جانشان پيش آنها بيايند به آنها مىگويند: كسانى را كه غير از خدا مىخوانديد كجا هستند؟ مىگويند: آنها را گم كردهايم، عليه خود شهادت مىدهند كه كافر بودند.(۳۷) خداوند گفت: شما هم با گروههاى جن و انسى كه قبل از شما از دنيا رفتند وارد آتش جهنم شويد. هر گاه گروهى وارد جهنم شوند گروه ديگر را لعنت مىكنند تا وقتى كه همگى وارد جهنم شوند و به هم برسند. بعدىها درباره قبلىها مىگويند: خداوندا، اينها ما را گمراه كردند، عذاب آنها را از آتش جهنم چند برابر بده. خداوند مىگويد: عذاب همه دوبرابر است ولى شما نمىدانيد.(۳۸) قبلىها به بعدىها مىگويند: شما فضلى بر ما نداريد، بنابراين عذاب را بهخاطر كارهايى كه كردهايد بچشيد.(۳۹) درهاى آسمان براى كسانىكه منكر آيات ما شدند و خود را بالاتر از آن ديدند كه آن را بپذيرند باز نمىشود و وارد بهشت نمىشوند تا موقعى كه شتر از سوراخ سوزن رد شود. ما گناهكاران را اينطور مجازات مىكنيم.(۴۰) جاى آنها در جهنم است و پردههايى از آتش بالاى سر آنها است. ما ستمكاران را اينطور مجازات مىكنيم.(۴۱) و كسانىكه ايمان آوردند و كار درست كردند اهل بهشت خواهند بود. و هميشه در آن هستند. البته ما هيچكس را بيشتر از تواناييش مكلف نمىكنيم.(۴۲) ما هر كينهاى را كه در دل دارند از آن خارج مىكنيم، زير پاى آنها نهرها روان است و مىگويند: ستايش اختصاص به خدا دارد كه ما را به چنين جايى راهنمايى كرد، اگر خدا ما را هدايت نمىكرد خودمان هدايت نمىشديم. پيغمبران خداوندمان حقيقت را براى ما آوردند، به آنها گفته مىشود: اين بهشتى است كه بهخاطر كارهايى كه مىكرديد به شما داده شده است.(۴۳) اهل بهشت به اهل جهنم مىگويند: ما وعدهاى كه خداوندمان به ما داده بود درست يافتيم، آيا شما هم وعدهاى كه خداوندتان به شما داده بود درست يافتيد؟ مىگويند: بله. آن وقت اعلامكنندهاى ميان آنها اعلام مىكند كه لعنت خدا بر ستمكاران.(۴۴) ستمكارانى كه مردم را از راه خدا باز مىدارند و انحراف آن را مىخواهند و منكر آخرت هستند.(۴۵) بين اين دو دسته مانعى هست و در اعراف مردانى هستند كه هر كدام آنها را با علامتشان مىشناسند و بهشتيان را صدا مىزنند و مىگويند: سلام بر شما. اينها هنوز وارد آن نشدهاند ولى اميد آن را دارند.(۴۶) و وقتى چشمشان متوجه اهل جهنم مىشود، مىگويند: خداوندا، ما را در شمار افراد ظالم قرار مده.(۴۷) اهل اعراف، مردانى را كه از روى علامتشان مىشناسند صدا مىزنند و مىگويند: جمعيت شما و تكبرى كه داشتيد نفعى براى شما نداشت.(۴۸) آيا اينها همان افرادى هستند كه قسم مىخورديد كه خدا رحمتى به آنها نمىكند؟ به آنها گفته مىشود: وارد بهشت شويد، ترسى و غصهاى نداريد.(۴۹) اهل جهنم اهل بهشت را صدا مىزنند و مىگويند: مقدارى آب يا مقدارى از آنچه خدا روزى شما كرده به ما بدهيد. اهل بهشت مىگويند: خدا اينها را براى افراد بىايمان حرام كرده است.(۵۰) ما امروز افراد بىايمانى را كه دينشان را سرگرمى و بازى پنداشتند و زندگى دنيا آنها را فريب داد فراموش مىكنيم همانطور كه ديدار امروزشان را فراموش كردند و منكر آيات ما مىشدند.(۵۱) ما كتابى براى ايشان آورديم و با آگاهى آن را توضيح داديم. كتابى كه براى افراد باايمان هدايت و رحمت است.(۵۲) آيا انتظار تاويل آن را دارند؟ روزى كه تاويل آن بيايد افرادى كه قبلاً آن را فراموش كردند، مىگويند پيغمبران خداى ما حقيقت را براى ما آوردند. آيا شفيعهايى وجود دارند كه شفاعت ما را بكنند؟ يا ما را برگردانند تا عملى غير از آنچه مىكرديم بكنيم؟ آنها خودشان ضرر كردند و شفيعانى را كه به دروغ مىتراشيدند پيدا نمىكنند.(۵۳) ارباب (صاحب اختیار) شما خدا است كه آسمانها و زمين را در شش روز (شش مرحله) آفريد، آنگاه به عرش پرداخت. روز را با شب مىپوشاند كه با ميل دنبال آن مىگردد، خورشيد و ماه و ستارگان به امر او مسخر شدهاند. بدانيد كه آفرينش و فرمان در اختيار او است. خدا، فرمانروا و سرور تمام افراد بشر، پاك و پربركت است.(۵۴) خداوندتان را با تضرع (تواضع و فروتنى) و پنهانى بخوانيد. چون او افراد متجاوز را دوست ندارد.(۵۵) در زمين پس از اصلاح آن، فساد نكنيد و او را با ترس و اميد بخوانيد. چون رحمت خدا به افراد نيكوكار نزديك است.(۵۶) اوست كه قبل از رحمتش بادها را براى بشارت مىفرستد تا اينكه ابرهاى سنگين را جابجا كند. ما آن ابرها را به طرف سرزمين مرده مىبريم و از آن باران را نازل مىكنيم و بهوسيله آن هر نوع محصولى پديد مىآوريم. ما مردهها را اينطور زنده مىكنيم. براى اينكه شما متوجه شويد.(۵۷) زمين پاك گياهش را به دستور خداوندش مىروياند و زمين ناپاك جز گياهانى كم و بىفايده نمىروياند. ما آيات را براى افرادى كه سپاسگزارى مىكنند، اينطور روشن مىكنيم.(۵۸) ما نوح را پيش قومش فرستاديم. او گفت: خدا را بندگى كنيد، معبودى (كسىكه بنده و مطيع محض و بىچون و چراى دستورهاى او باشيد) غير از او براى شما وجود ندارد، من از عذاب روز بزرگ بر شما مىترسم.(۵۹) سران قومش گفتند: ما تو را در گمراهى آشكارى مىبينيم.(۶۰) نوح گفت، اى قوم من، من گمراه نيستم ولى من فرستاده خداوند جهانيان هستم.(۶۱) پيام خداوندم را به شما مىگويم و خير شما را مىخواهم و از طرف خدا چيزهايى را مىدانم كه شما نمىدانيد.(۶۲) آيا از اينكه مردى از خودتان تذكرى از جانب خداوندتان براى شما بياورد تا به شما هشدار بدهد كه پرهیزکار باشيد تا مورد رحمت قرار گيريد تعجب مىكنيد؟(۶۳) ولى حرف او را قبول نكردند و ما او و كسانى را كه با او ايمان آورده بودند با كشتى نجات داديم و كسانى را كه منكر آيات ما شدند غرق كرديم. آنها افراد كوردلى بودند.(۶۴) به سوى قوم عاد برادرشان هود را فرستاديم. او گفت: اى قوم من، خدا را بندگى كنيد، معبودى (كسىكه بنده و مطيع محض و بىچون و چراى دستورهاى او باشيد) غير از او براى شما وجود ندارد، آيا از نافرمانى و عذاب خدا نمىترسيد؟(۶۵) سران بىايمان قومش گفتند: تو را آدم كمعقلى مىبينيم و گمان مىكنيم كه دروغگويى.(۶۶) هود گفت: من كمعقل نيستم ولى فرستاده خداوند جهانيان هستم.(۶۷) پيام خداوندم را به شما مىرسانم و من خيرخواه امين شما هستم.(۶۸) آيا از اين تعجب مىكنيد كه براى شما تذكرى از جانب خداوندتان بر مردى از خودتان آمده تا به شما هشدار بدهد؟ وقتى را به ياد آوريد كه شما را بعد از قوم نوح جانشين كرد و شما را از لحاظ بدنى بزرگتر از آنان ساخت. پس نعمتهاى خدا را به ياد آوريد شايد رستگار شويد.(۶۹) گفتند: آيا آمدهاى كه ما فقط خدا را بندگى كنيم و آنچه راکه پدرانمان مىپرستيدند ترك كنيم؟! اگر راست مىگويى عذابى را كه ما را از آن مىترسانى براى ما بياور.(۷۰) هود گفت: عذاب و غضب خداوندتان بر شما واقع شده. آيا با من درباره اسمهايى كه خودتان و پدرانتان گذاشتهايد بگومگو مىكنيد؟ خدا هيچ دليلى براى وجود آنها نازل نكرده، بنابراين انتظار بكشيد، من هم با شما انتظار مىكشم.(۷۱) بنابراين ما با رحمت خود، او و افرادى كه با او بودند را نجات داديم و دنباله كسانى را كه منكر آيات ما مىشدند و ايمان نداشتند قطع كرديم.(۷۲) و به سوى قوم ثمود برادرشان صالح را فرستاديم. صالح به آنها گفت: اى قوم من، خدا را بندگى كنيد، معبودى (كسىكه در مقابل او احساس يا ابراز كوچكى كنيد و بدون چون و چرا از دستورهاى او پيروى كنيد) غير از خدا براى شما وجود ندارد. دليل روشنى از جانب خداوندتان براى شما آمده، اين شتر مال خداست. نشانهاى براى شماست، بگذاريد در زمين خدا بچرد و آسيبى به او نرسانيد، چون عذاب دردناكى شما را فرا مىگيرد.(۷۳) زمانى را به ياد آوريد كه خدا شما را بعد از قوم عاد در زمين جانشين ساخت و شما را در آن قرار داد كه در دشتهاى آن قصر مىسازيد و از كوهها خانه مىتراشيد. بنابراين نعمتهاى خدا را به ياد داشته باشيد و در زمين به فساد دامن نزنيد.(۷۴) سران قومش كه تكبر داشتند به افراد ضعيفشان كه به حرفهاى صالح ايمان آورده بودند گفتند: آيا شما مىدانيد كه صالح از جانب خداوندش فرستاده شده؟! آنها گفتند: ما به رسالتى كه براى آن فرستاده شده ايمان داريم.(۷۵) متكبران گفتند: ما آن چيزى را كه شما به آن ايمان داريد، قبول نداريم.(۷۶) بنابراين شتر را كشتند و از امر خداوندشان سرپيچى كردند و گفتند كه اى صالح، اگر پيغمبرى، عذابى را كه به ما وعده مىدهى براى ما بياور.(۷۷) درنتيجه دچار زلزله شدند و در خانههايشان از پا در آمدند.(۷۸) صالح از آنها رو گرداند و گفت: اى قوم من، پيام خداوندم را به شما ابلاغ كردم و شما را نصيحت كردم ولى شما افرادى را كه نصيحت مىكنند دوست نداريد.(۷۹) و زمانى را يادآورى كن كه لوط به قومش گفت: آيا كار زشتى مىكنيد كه احدى از افراد بشر قبل از شما چنين كارى نكرده است؟!(۸۰) شما به جاى زنان با مردان شهوترانى مىكنيد. شما افراد متجاوزى هستيد.(۸۱) جواب قومش فقط اين بود كه آنها را از شهرتان بيرون كنيد، اينها آدمهايى هستند كه تظاهر به پاكى مىكنند.(۸۲) بنابراين ما او و خانوادهاش را، غير از زنش، نجات داديم. زنش از افرادى بود كه گرفتار عذاب شدند.(۸۳) و بر آنها بارانى (از سنگ) بارانديم. نگاه كن عاقبت گناهكاران چه بود.(۸۴) به شهر مدين برادرشان شعيب را فرستاديم. شعيب گفت: اى قوم من خدا را بندگى كنيد، معبودى غير از او براى شما وجود ندارد. دليل روشنى از جانب خداوندتان براى شما آمده، بنابراين پيمانه و وزن را كامل بدهيد و اموال مردم را كم ندهيد و در زمين پس از اصلاح آن خرابكارى نكنيد، اگر افراد باايمانى هستيد بدانيد كه اينكار براى شما بهتر است.(۸۵) سر هر راهى ننشينيد تا مردم را بترسانيد، تا شخصى را كه ايمان آورده از راه خدا باز داريد و در صدد انحراف آنها باشيد. وقتى را بهخاطر آوريد كه شما كم بوديد و خدا شما را زياد كرد. نگاه كنيد كه عاقبت كار خرابكاران چه بود.(۸۶) اگر عدهاى از شما به پيامى كه براى شما آوردهام ايمان آوردند و عدهاى ايمان نياوردند، شما صبر و استقامت داشته باشيد تا خدا بين ما حكم كند. او بهترين حكمكننده است.(۸۷) سران متكبر قومش گفتند: اى شعيب، تو را و تمام كسانى را كه با تو ايمان آوردهاند از شهرمان بيرون مىكنيم يا به دين ما برمىگرديد. شعيب گفت: حتى اگر از اين كار بدمان بيايد؟(۸۸) بعد از اينكه خدا ما را از شرك نجات داد اگر به دين شما برگرديم دروغى را به خدا افترا زدهايم. سزاوار ما نيست كه به آيين شرك برگرديم مگر اينكه صاحباختيار ما، خدا، بخواهد. دامنه علم خداوند ما شامل همه چيز مىشود. بر خدا توكل كردهايم. خداوندا، بين ما و قوم ما به حق داورى كن، تو بهترين داور هستى.(۸۹) سران كافر قومش گفتند: اگر از شعيب پيروى كنيد زيانكاريد.(۹۰) زلزله آنها را فرا گرفت و در خانه خودشان از پا درآمدند.(۹۱) افرادى كه منكر شعيب شده بودند، مثل اينكه اصلاً در آن شهر نبودهاند. منكرين شعيب زيان كردند.(۹۲) شعيب از آنها رو گرداند و گفت: اى قوم من، من پيغام خداوندم را به شما رساندم و شما را نصيحت كردم، پس چگونه و چرا بر نابودى افرادى كه كافرند افسوس بخورم؟(۹۳) هيچ پيغمبرى به شهرى نفرستاديم مگر اينكه اهل آن شهر را دچار فقر و قحطى كرديم، شايد متواضع شدند.(۹۴) بعد رفاه را به جاى فقر آورديم تا اينكه زياد شدند و ما را نديده گرفتند و گفتند: رنج و راحتى به پدران ما رسيد. ما ناگهان بدون اينكه توجه پيدا كنند آنها را دچار عذاب كرديم.(۹۵) اگر اهالى شهرها ايمان بياورند و پرهیزکار شوند، براى آنها درهاى بركت را از آسمان و زمين باز مىكنيم، ولى آنها منكر شدند لذا ما آنها را بهخاطر كارهايى كه مىكردند دچار عذاب كرديم.(۹۶) آيا اهالى شهرها از اينكه عذاب ما شب در حالىكه خوابند سراغ آنها بيايد در امان هستند؟(۹۷) يا از اينكه عذاب ما موقع صبح كه در حال سرگرمى و بازى هستند سراغ آنها بيايد در امان هستند؟(۹۸) آيا خيالشان از عذاب خدا جمع است؟ در حالىكه فقط افراد زيانكار (به علت نادانى) از نيامدن عذاب خدا خاطر جمع هستند.(۹۹) آيا افرادى كه زمين را پس از ساكنين قبلى آن به ارث بردند، هدايت نشده و نفهميدهاند كه اگر بخواهيم آنها را به علت گناهانشان دچار مصيبت مىكنيم و بر قلبشان مهر مىزنيم كه (حقيقت را) نشنوند.(۱۰۰) اين شهرهايى است كه اخبار آن را به تو مىگوييم. پيغمبرانشان دلايل روشن براى آنها آوردند و آنها كسانى نبودند كه به آنچه قبلاً تكذيب مىكردند ايمان بياورند. خدا اينطور بر دلهاى كافرين مهر مىزند.(۱۰۱) در اكثر آنها وفاى به عهدى نيافتيم و بيشتر آنها را نا فرمان يافتيم.(۱۰۲) بعد از آنها موسى را با آيات خودمان پيش فرعون و سران كشورش فرستاديم ولى آنها به آيات ما ظلم كردند (آن را قبول نكردند). نگاه كن عاقبت كار تبهكاران چه بود.(۱۰۳) موسى گفت: اى فرعون، من فرستاده خداوند جهانيان هستم.(۱۰۴) بر من واجب است كه درباره خدا چيزى جز حق نگويم. معجزهاى از خداوندتان براى شما آوردهام بنابراين بنىاسرائيل را با من بفرست.(۱۰۵) فرعون گفت: اگر راست مىگويى معجزهاى را كه آوردهاى به ما نشان بده.(۱۰۶) لذا موسى عصايش را انداخت، ناگهان اژدهاى آشكارى شد.(۱۰۷) و دستش را از يقهاش درآورد كه در نظر بينندگان سفيد شده بود.(۱۰۸) سران قوم فرعون گفتند: اين مرد ساحر ماهرى است.(۱۰۹) مىخواهد شما را از سرزمين خودتان بيرون كند، شما چه مىفرماييد؟(۱۱۰) گفتند: كار موسى و برادرش را عقب بيانداز و افرادى را به شهرها بفرست تا ساحران را جمع كنند.(۱۱۱) تا هر ساحر زبردستى را پيش تو بياورند.(۱۱۲) ساحران پيش فرعون آمدند و گفتند: آيا اگر ما بر موسى غلبه كنيم پاداشى داريم؟(۱۱۳) فرعون گفت: آرى، شما از مقربان ما خواهيد بود.(۱۱۴) جادوگران گفتند: اى موسى، تو اول عصايت را مىاندازى يا ما بياندازيم؟(۱۱۵) موسى گفت: شما بياندازيد. چون جادوگران عصاها و طنابهايشان را انداختند، چشم مردم را سحر كردند و آنها را ترساندند و سحر بزرگى نمودند.(۱۱۶) ما به موسى وحى كرديم كه عصايت را بيانداز. چون انداخت، همه چيزهايى را كه درست كرده بودند بلعيد.(۱۱۷) حق ثابت شد و كارهايى كه مىكردند باطل شد.(۱۱۸) و جادوگران مغلوب و خوار شدند.(۱۱۹) جادوگران به سجده افتادند.(۱۲۰) و گفتند: ما به خداوند جهانيان ايمان آورديم.(۱۲۱) به خداى موسى و هارون.(۱۲۲) فرعون گفت: آيا قبل از اينكه به شما اجازه بدهم به او ايمان آورديد؟! اين نقشهاى است كه در شهر كشيدهايد تا اهالى آن را از آن بيرون كنيد. نتيجه كار خود را خواهيد دانست.(۱۲۳) دست و پايتان را بر خلاف هم مىبرم و بعد همه شما را به دار مىزنم.(۱۲۴) جادوگران گفتند: ما پيش خداوندمان برمىگرديم.(۱۲۵) تو فقط بهخاطر اين از ما انتقام مىگيرى كه چون آيات خداوندمان براى ما آمد به آن ايمان آورديم. خداوندا، به ما صبر بده و ما را مسلمان (تسليم حكم خودت) از دنيا ببر.(۱۲۶) سران قوم فرعون گفتند: آيا موسى و قومش را مىگذارى كه در زمين فساد كنند و تو و معبودهاى تو را ترك كنند؟ فرعون گفت: پسرانشان را مىكشيم و دخترانشان را زنده مىگذاريم. ما بر آنها مسلط هستيم.(۱۲۷) موسى به قومش گفت: از خدا كمك بخواهيد و استقامت داشته باشيد. زمين مال خدا است، آن را به هر يك از بندگانش كه بخواهد مىدهد. عاقبت كار متعلق به افراد پرهیزکار است.(۱۲۸) قومش گفتند: ما قبلاً اذيت مىشديم و بعد از اينكه تو آمدى باز هم اذيت خواهيم شد. موسى گفت: امكان دارد خداوند شما دشمن شما را نابود كند و شما را در زمين جانشن قدرت آنها كند تا ببيند شما چگونه عمل مىكنيد.(۱۲۹) ما پيروان فرعون را دچار قحطى و كمبود محصول كرديم شايد متوجه شوند.(۱۳۰) وقتى وضع خوبى براى آنها پيش مىآمد مىگفتند: نتيجه كار خودمان است. و اگر بلايى به آنها مىرسيد آن را به نحسى موسى و افرادى كه با او بودند نسبت مىدادند. آگاه باشيد كه پيشآمدهاى بد آنها از جانب خدا است ولى بيشتر آنها اين را نمىدانند.(۱۳۱) گفتند: هر معجزهاى بياورى كه ما را جادو كنى (باز هم) به تو ايمان نخواهيم آورد.(۱۳۲) پس ما بر آنها طوفان و ملخ و شپش و قورباغه و خون را، كه هر كدام از آنها معجزهاى بود، فرستاديم، ولى آنها تكبر ورزيدند، چون قوم گناهكارى بودند.(۱۳۳) وقتى عذاب بر آنها وارد شد گفتند: اى موسى، خداوندت را بر اساس عهدى كه با او دارى بخوان، اگر عذاب را از ما برطرف كردى حتماً به تو ايمان مىآوريم و بنىاسرائيل را با تو مىفرستيم.(۱۳۴) چون عذاب را تا وقتى كه به پايان مهلتشان برسند از آنها برطرف كرديم، عهد خود را شكستند.(۱۳۵) بنابراين ما از آنها انتقام گرفتيم و آنها را در دريا غرق كرديم، چون منكر آيات ما شدند و از آن غافل بودند.(۱۳۶) و شرق و غرب زمينى را كه به آن بركت داده بوديم به قومى كه تضعيف مىشدند واگذار كرديم. وعده خوب خداوند تو به بنىاسرائيل بهخاطر استقامتى كه به خرج دادند عملى شد و آنچه را فرعون و قومش مىساختند و ساختمانهايى را كه بالا مىبردند نابود كرديم.(۱۳۷) و بنىاسرائيل را از دريا عبور داديم و به قومى رسيدند كه بت مىپرستيدند. گفتند: اى موسى، براى ما معبودى (بتى كه بپرستيم) درست كن همانطور كه آنها هم بتهايى دارند. موسى گفت شما افراد نادانى هستيد.(۱۳۸) بتهايى كه اينها مىپرستند از بين رفتنى است و كارى كه مىكنند باطل است.(۱۳۹) آيا غير از خدا دنبال معبودى براى شما بگردم؟ در صورتى كه او شما را (با فرستادن پيغمبران) بر جهانيان برترى داد.(۱۴۰) زمانى را به ياد بياوريد كه شما را از آلفرعون، كه شما را به سختى عذاب مىكردند، نجات داد. آنها پسران شما را مىكشتند و دختران شما را زنده مىگذاشتند. اين كار از طرف خداوندتان امتحان بزرگى بود.(۱۴۱) با موسى قرار سى شب را گذاشتيم و آن را با ده شب ديگر كامل كرديم. قرار خداوندش چهل شب شد. موسى به برادرش هارون گفت: در بين قوم من جانشين من باش و كارها را درست كن و از راه افراد خرابكار پيروى مكن.(۱۴۲) وقتى موسى به محل وعده ما آمد و خداوندش با او صحبت كرد موسى گفت: خداوندا، خودت را به من نشان بده تا تو را ببينم. خدا گفت: هرگز مرا نمىبينى ولى به كوه نگاه كن، اگر سر جايش باقى ماند مرا خواهى ديد. چون خداوندش به كوه تجلى كرد آن را با خاك يكسان كرد و موسى بىهوش افتاد. چون به هوش آمد گفت: خداوندا، تو بالاتر از اين هستى كه ديده شوى، توبه كردم، من اولين مؤمن هستم.(۱۴۳) خدا گفت: اى موسى، من تو را با پيامها و سخنانم برگزيدم. آنچه به تو دادم بگير و سپاسگزار باش.(۱۴۴) و در الواح تورات براى او هر نوع موعظهاى نوشتيم و هر چيزى را توضيح داديم و گفتيم: آن را با قدرت بگير و به قومت دستور بده كه آن را به بهترين وجه حفظ كنند. جاى افرادى را كه اطاعت نكنند به شما نشان خواهم داد.(۱۴۵) افرادى را كه به ناحق در زمين تكبر مىورزيدند از آياتمان باز مىدارم. هر معجزهاى ببينند به آن ايمان نمىآورند. اگر راه صحيح را ببينند آن را راه خود نمىگيرند و اگر راه غلط را ببينند آن را در پيش مىگيرند. اين بهخاطر آنست كه منكر آيات ما شدند و از آن غافل بودند.(۱۴۶) كسانىكه منكر آيات ما و ديدار آخرت شدند، اعمالشان از بين رفته است. آيا غير از اين است كه جزاى اعمال خود را مىبينند؟(۱۴۷) قوم موسى پس از رفتن موسى از زيورهايشان هيكل گوسالهاى درست كردند كه صدايى مىكرد. آيا نديدند كه با آنها حرف نمىزند و راهى به آنها نشان نمىدهد؟ آنها، آن را معبود خود ساختند و ظلم كردند.(۱۴۸) وقتى پشيمان شدند و ديدند كه گمراه شدهاند گفتند: اگر خداوندمان به ما رحم نكند و ما را نيامرزد، حتماً از افراد زيانكار خواهيم بود.(۱۴۹) وقتى موسى خشمگين و متاسف پيش قومش برگشت، گفت: بعد از رفتن من بد جانشينى براى من بوديد. آيا در كار خداوندتان عجله كرديد؟ الواح را انداخت و موهاى سر برادرش را گرفت و به طرف خود مىكشيد. برادرش گفت: اى پسر مادرم، قوم مرا ضعيف كردند و نزديك بود مرا بكشند. باعث نشو كه دشمنان مرا سرزنش كنند و مرا جزو افراد ظالم قرار مده.(۱۵۰) موسى گفت: خداوندا، من و برادرم را بيامرز و ما را مشمول رحمت خود ساز، تو بهترين رحمتكنندهاى.(۱۵۱) خشم خداوند و خوارى در زندگى دنيا افرادى را كه گوساله را خداوند خود ساختند، فرامىگيرد. ما كسانى را كه افترا مىزنند اينطور مجازات مىكنيم.(۱۵۲) و خداوند تو افرادى را كه كار بد كردند و بعد از آن توبه نمودند و ايمان آوردند مىآمرزد، چون خدا آمرزنده و مهربان است.(۱۵۳) وقتى خشم موسى فرونشست الواح را گرفت و در نوشتههاى آن براى افرادى كه از خداوندشان مىترسيدند، هدايت و رحمت وجود داشت.(۱۵۴) موسى از بين قومش هفتاد نفر را براى ميعاد ما انتخاب كرد. وقتى دچار زمينلرزه شدند موسى گفت: خداوندا، اگر مىخواستى قبلاً آنهاومرا هلاك مىكردى، آيا ما را به علت كارهايى كه افراد نادان ما كردند هلاك مىكنى؟ اين فقط امتحان تو است. هر كسى را كه بخواهى گمراه مىكنى و هر كس را بخواهى هدايت مىكنى. تو ياور مايى، ما را بيامرز و به ما رحم كن. تو بهترين آمرزندهاى.(۱۵۵) وضع خوبى براى ما در دنيا و آخرت مقرر فرما. ما به راه تو هدايت شديم. خداوند گفت: عذاب من به هر كس كه بخواهم مىرسد و رحمت من شامل هر چيزى است. آن را براى افرادى كه مسلط بر هوسهاى خود هستند و زكات مىدهند و به آيات ما ايمان مىآورند مقرر مىكنم.(۱۵۶) افرادى كه از (اين) رسول پيروى مىكنند، پيغمبر درس نخواندهاى كه نامش را در تورات و انجيل مىيابند، كه آنها را به كارهاى نيك امر كرده و از كارهاى زشت نهى مىكند و خوردنىهاى پاك را براى آنها حلال مىكند و ناپاكها را حرام مىسازد و بار سنگين و قيد و بندهايى كه بر دوش آنها بود برمىدارد. بنابراين افرادى كه به او ايمان آوردند و به او احترام گذاشتند و او را يارى كردند و از نورى كه با او نازل شده پيروى كردند، رستگار هستند.(۱۵۷) بگو: اى مردم، من فرستاده خدا براى همه شما هستم. خدايى كه فرمانروايى آسمانها و زمين مال او است. معبودى (كسىكه بنده و مطيع محض و بىچون و چراى او باشيد) غير از او وجود ندارد. زنده مىكند و مىميراند. بنابراين به خدا و رسول نبى بىسوادش كه به خدا و كلماتش ايمان دارد ايمان بياوريد و از او پيروى كنيد تا هدايت شويد.(۱۵۸) عدهاى از قوم موسى مردم را به حق هدايت مىكنند و بهوسيله آن عدالت را اجرا مىكنند.(۱۵۹) بنىاسرائيل را به دوازده قبيله و گروه تقسيم كرديم. وقتى از موسى آب خواستند، به موسى وحى كرديم كه با عصايت به سنگ بزن. چون زد، دوازده چشمه از آن روان شد و هر گروهى محل آب خوردن خود را مىشناخت. ابر را سايبان ايشان ساختيم و «من و سلوى» (دو نوع خوردنى) براى آنها فرستاديم و گفتيم: از خوردنىهاى پاكى كه نصيب شما كردهايم بخوريد. آنها به ما ظلم نكردند، ولى به خودشان ظلم كردند.(۱۶۰) وقتى را يادآورى كن كه به آنها گفته شد: در اين شهر ساكن شويد و از هر جاى آن كه خواستيد بخوريد و بگوييد گناهان ما را ببخش و با فروتنى از در وارد شويد تا خطاهاى شما را بيامرزيم. ما پاداش نيكوكاران را زياد مىكنيم.(۱۶۱) ستمكاران آنها سخنى را كه به آنها گفته شده بود عوض كردند، لذا ما بهخاطر ظلمى كه كردند عذابى آسمانى براى آنها فرستاديم.(۱۶۲) درباره شهرى كه كنار دريا قرار داشت از آنها سؤال كن، آن وقتى كه در روز شنبه تجاوز مىكردند (به جاى تعطيل كار مىكردند). وقتى كه ماهىها روز شنبه روى آب مىآمدند و روزهاى غير از شنبه پيش آنها نمىآمدند. ما آنها را به سبب نافرمانىشان اينطور امتحان كرديم.(۱۶۳) آن وقتى كه عدهاى از آنها گفتند: چرا افرادى را كه خدا آنها را هلاك مىكند يا آنها را به سختى عذاب مىكند موعظه مىكنيد؟ گفتند: اين موعظه معذرتى براى ما پيش خداوند شما است. ممكن است آنها پرهیزکار شوند.(۱۶۴) چون تذكرهايى را كه به آنها داده شده بود فراموش كردند افرادى را كه از بدى نهى مىكردند نجات داديم و ستمكاران را به علت اطاعت نكردنشان به عذاب سختى دچار كرديم.(۱۶۵) چون از كارهايى كه نهى شده بودند سرپيچى كردند، به آنها گفتيم: ميمونهاى رانده شده باشيد.(۱۶۶) و زمانى كه خداوندت اعلام كرد كه تا روز قيامت كسانى را عليه آنها برمىانگيزد كه آنها را به سختى عذاب كنند. چون حسابرسى خداوندت سريع است، و او آمرزنده مهربان است.(۱۶۷) آنها را در زمين به صورت طايفههايى درآورديم. عدهاى از آنها درستكارند و عدهاى برخلاف آن، و آنها را با خوبىها و بدىها امتحان كرديم شايد به اطاعت از دستورهاى خداوند برگردند.(۱۶۸) بعد از آنها افرادى جاى آنها را گرفتند كه وارث كتاب شدند. آنها متاع اين دنيا را ترجيح دادند و مىگويند: گناهان ما آمرزيده خواهد شد. اگر با متاعى مثل آن برخورد كنند آن را مىگيرند. آيا از آنها در تورات تعهد گرفته نشده كه فقط حقيقت را از قول خدا بگويند؟ و آنها آنچه در تورات است خواندهاند. خانه آخرت براى افراد پرهیزکار بهتر است، آيا اين را نمىفهميد؟(۱۶۹) كسانىكه پايبند كتاب الهى هستند و نماز را به پا مىدارند (درستكارند). ما پاداش درستكاران را ضايع نمىكنيم.(۱۷۰) و وقتى را يادآورى كن كه كوه را مثل چترى بالاى سرشان قرار داديم و خيال كردند كه روى آنها مىافتد، و به آنها گفتيم: توراتى را كه به شما داده شده با قوت تمام بگيريد و آنچه در آن است يادآورى كنيد تا پرهیزکار شويد.(۱۷۱) هنگامى را يادآورى كن كه خداوندت از پشت فرزندان آدم، نسلهاى آنها را گرفت و آنها را بر خودشان شاهد ساخت و گفت: آيا من خداوند شما نيستم؟ گفتند: آرى، شهادت مىدهيم. تا روز قيامت نگوييد كه ما از اين مطلب غافل بوديم.(۱۷۲) يا نگوييد كه قبلاً پدران ما مشرك بودند و ما نسل بعد از آنها بوديم، آيا ما را به علت كارهايى كه طرفداران باطل كردند هلاك مىكنى؟(۱۷۳) ما آيات را اينطور توضيح مىدهيم تا به اطاعت از كتاب الهى برگردند.(۱۷۴) سرگذشت كسىكه آياتمان را به او داديم براى آنها بخوان كه چطور از آن جدا شد و شيطان دنبال او رفت و او را گمراه كرد.(۱۷۵) اگر مىخواستيم قدر او را بهوسيله آياتمان بالا مىبرديم، ولى او به زمين دل بست و از دلخواه خود پيروى كرد. حكايت او مثل حكايت سگ است كه اگر به او حمله كنى، زبانش را از دهان بيرون مىآورد و اگر او را ترك كنى، باز همين كار را مىكند. اين حكايت افرادى است كه منكر آيات ما شدند. داستانها را به آنها بگو، شايد درباره آن فكر كنند.(۱۷۶) حكايت افرادى كه منكر آيات ما شدند و به خودشان ظلم كردند چقدر بد است.(۱۷۷) كسى را كه خدا هدايت كند هدايت شده و كسانى را كه گمراه كند زيانكارند.(۱۷۸) تعداد زيادى از جن و انس را براى جهنم آفريدهايم. دل دارند ولى با آن نمىفهمند، چشم دارند ولى با آن نمىبينند، گوش دارند ولى با آن نمىشنوند، آنها مثل چهارپايان هستند، بلكه از آنها گمراهترند. آنها غافل هستند.(۱۷۹) خدا اسمهاى نيكويى دارد، او را با آن بخوانيد و كسانى را كه اسمهاى خدا را تحريف مىكنند ترك كنيد. آنها مجازات كارهايى را كه مىكردند خواهند ديد.(۱۸۰) عدهاى از افرادى كه خلق كردهايم، مردم را به حق هدايت مىكنند و بهوسيله آن عدالت را رعايت مىكنند.(۱۸۱) كسانى را كه منكر آيات ما شدند كمكم از جايى كه نمىدانند گرفتار مىكنيم.(۱۸۲) و به آنها مهلت مىدهم، نقشه من دقيق است.(۱۸۳) آيا فكر نكردند كه دوستشان (پيغمبر) ديوانه نيست؟ او فقط آشكارا مردم را از عواقب كار بدشان برحذر مىدارد.(۱۸۴) آيا در ملكوت آسمانها و زمين و آنچه خدا آفريده نگاه نكردند؟ شايد پايان مهلتى كه به آنها داده شده نزديك باشد. آنها بعد از قرآن به چه سخنى ايمان مىآورند؟(۱۸۵) كسانى را كه خدا گمراه كند، راهنمايى براى آنها وجود ندارد و آنها را در طغيانشان سرگردان مىگذارد.(۱۸۶) از تو مىپرسند كه قيامت چه وقت برقرار مىشود؟ بگو: علم آن فقط پيش خداوند من است. و خداوند آن را فقط در وقت خود آشكار مىسازد. قيامت بر آسمانها و زمين سنگين است. ناگهانى سراغ شما مىآيد. از تو (درباره قيامت) سؤال مىكنند مثل اينكه تو از آن خبر دارى. بگو: فقط خدا از آن اطلاع دارد، ولى بيشتر مردم اين را نمىدانند.(۱۸۷) بگو: من مالك نفع و ضررى براى خودم نيستم مگر تا آنجا كه خدا بخواهد. اگر غيب مىدانستم نفع بيشترى به دست مىآوردم و آسيبى به من نمىرسيد. من فقط بيمدهنده و مژدهدهنده افراد باايمان هستم.(۱۸۸) خدا وجودى است كه شما را از يك تن آفريد و همسرش را هم از آن قرار داد تا با آن آرامش بيابد. چون با او آميزش كرد، بار سبكى گرفت و مدتى با آن گذراند. چون بارش سنگين شد، هر دو آنها خداوند صاحباختيارشان را خواندند كه اگر به ما فرزند صالحى بدهى سپاسگزار خواهيم بود.(۱۸۹) چون خداوند فرزند صالحى به آنها داد، در دادن فرزند صالحى كه خدا به آنها داد شريكانى درست كردند. خدا خيلى بالاتر از چيزهايى است كه شريك او مىسازند.(۱۹۰) آيا چيزهايى را شريك خدا مىسازند كه چيزى خلق نكردهاند و خودشان هم خلق شدهاند؟(۱۹۱) آنها توانايى كمك به ايشان را ندارند و خودشان را هم نمىتوانند يارى كنند.(۱۹۲) اگر آنها را به هدايت دعوت كنيد از شما پيروى نمىكنند. براى شما مساوى است چه دعوتشان بكنيد چه ساكت باشيد.(۱۹۳) كسانى را كه غير از خدا مىخوانيد، بندگانى مثل شما هستند. اگر راست مىگوييد آنها را بخوانيد تا دعاى شما را اجابت كنند.(۱۹۴) آيا پايى دارند كه با آن راه بروند؟ يا دستى دارند كه با آن كارى بكنند؟ يا چشمى دارند كه با آن ببينند؟ يا گوشى دارند كه با آن بشنوند؟ بگو: شريكانى را كه براى خدا قائل هستيد دعوت كنيد، بعد هر نقشهاى كه از دستتان برمىآيد براى نابودى من بكشيد و مهلتى به من ندهيد.(۱۹۵) مولا و ياور من خدا است كه قرآن را نازل كرده و او يار و ياور افراد درستكار است.(۱۹۶) كسانى را كه غير از خدا به كمك خود مىخوانيد، توانايى يارى شما را ندارند، خودشان را هم نمىتوانند يارى كنند.(۱۹۷) اگر آنها را به راه صحيح دعوت كنيد نمىشنوند و آنها را مىبينى كه به تو نگاه مىكنند ولى نمىبينند.(۱۹۸) آنها را ببخش و به كار نيك امر كن و از افراد نادان روگردان باش.(۱۹۹) اگر از شيطان وسوسهاى به تو رسيد به خدا پناه ببر، چون او شنوا و دانا است.(۲۰۰) وقتى شيطان افراد پرهیزکار را وسوسه كند خدا را ياد مىكنند، آن وقت بصيرت پيدا مىكنند.(۲۰۱) دوستانشان آنها را به گمراهى مىكشانند و در اين كار كوتاهى نمىكنند.(۲۰۲) وقتى آيهاى براى آنها نياورى مىگويند: چرا آيهاى انتخاب نكردى؟ بگو: من فقط از آنچه از خداوندم به من وحى مىشود پيروى مىكنم. اين قرآن براى افراد باايمان وسيله بينش و راهنمايى و رحمتى از طرف خداوند شما است.(۲۰۳) وقتى قرآن خوانده مىشود به آن گوش كنيد و ساكت باشيد تا مورد رحمت قرار گيريد.(۲۰۴) خداوندت را صبح و شب با فروتنى و ترس، آهسته در دلت ياد كن و از افراد بىتوجه نباش.(۲۰۵) كسانىكه در پيشگاه خداوند تو هستند در بندگى او تكبر نمىورزند و او را به پاکی مى ستایند و به او سجده مىكنند.(۲۰۶)